پایان نامه
چکیده:
در حالیکه امروزه در پروژه های انبوهسازی وبلند مرتبه سازی شاهد ارتقای کیفیت سازه ای و معماری هستیم، اما در مقابل برخی معیارهای مهم نظیر کیفیت محیط مسکونی از جنبه های شهرسازانه مورد غفلت واقع شده است. بسیاری از مجتمع های مسکونی در کشور در نبود ضوابط و کنترل کافی شکل گرفته اند و همین موضوع موجب بروز مسائلی نظیر کمبود خدمات مورد نیاز، اشرافیت بناها به یکدیگر، کمبود نور، عدم تامین فضای باز لازم برای مقابله با حوادث طبیعی و غیر مترقبه،اغتشاش بصری و در نهایت تنزل کیفیت محیط مسکونی گردیده است. اینگونه مجتمع های مسکونی مغایر با ضوابط و مقررات شهرسازی، نه تنها مشکلات بسیار زیادی را برای ساکنین بوجود آورده اند بلکه موجد پیامد های منفی برای ساکنان همجوار نیز هستند.
بافتهای سنتی ما روزگاری ماوا و محیطی امن، توام با آسایش و رفاه مردمی بودند که در آن سالیان متمادی زندگی کردهاند. این فضاها که در طول قرنها ساخته شده و شکل گرفتهاند، براساس تشخیص و قضاوت و انتخاب اندیشمندانه آفریننده یا آفرینندگان آن متکی به ارزشها و شرایط متغیر جامعه انسانی آنروز بوجود آمدهاند. در گذشته مقتضیات و روح حاکم بر زندگی ایرانیان (اعم از اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و مذهبی)، همان روحی بود که بر معماری آنان نیز حاکم بوده و هماهنگی کامل بین ساختار معماری و زیربنای زندگی اجتماعی و اقتصادی خانوارها وجود داشت. در واقع دلچسب بودن فضاهای شهری و معماری در بافتهای کهن بواسطه شناخت دقیق نیازهای جمعی و پاسخگویی به آن بوده است. یعنی فضاها علاوه بر پاسخگویی به عملکرد مادی نیازهای روحی و روانی آن را نیز پاسخگو بود. محیطهای شکل گرفته قدیمی، انعکاسی از جامعه بوده و مفاهیمی همچون هویت، وحدت، خوانایی، هماهنگی، سازگاری و بسیاری از مفاهیم دیگر را در خود جای داده بود. اما به تدریج و با نفوذ سبک معماری مدرن و در دوره انقطاع تاریخی، محلهها انسجام و پیوستگی و هویت و تشخیص مستقل خود را از دست داده و مفهوم و ارزشهای محله بیاعتبار شده و به دنبال درک ناشیانه و برداشت سودجویانه از دیدگاه مدرنیسم و رواج روش بساز و بفروش در ساختمان سازی، بافت مسکونی از شکل محلهای با بافت فشرده و بسته با برخوردهای اجتماعی معدود به یک سیستم باز و قابل دسترسی با روابط اجتماعی پراکنده تبدیل شد. ساختن خانههای ردیفی بر روی قطعات سیستم باز و قابل دسترسی با روابط اجتماعی پراکنده تبدیل شد. ساختن خانههای ردیفی بر روی قطعات کوچک و مساوی زمین، بصورت یک شکل و بدون در نظر گرفتن خصوصیات محلی و اقلیمی در شهرهای مختلف، بافتهای مسکونی تقریبا یکنواختی را ایجاد کرده است. متاسفانه این روش با همه مشکلات شناخته شدهای که دارد هنوز هم ادامه دارد. حتی امروز که معماری و شهرسازی در جهان به سویی میرود که برخلاف سادهنگری، یکنواختی و همسانی سبک بین المللی، شرایط محیطی و خصوصیات منطقهای و مفاهیم تاریخی و فرهنگی را مد نظر قرار میدهد. ادامه تقلیدی سطحی و بیچون و چرا به هیچ وجه وجاهت علمی و فرهنگی ندارد. چرا که تاریخ و فرهنگ معماری و شهرسازی ما مطالب آموزنده و بسیار مهمی را برای گفتن و عرضه کردن داشته و دارد. دستیابی به یک معماری با هویت به عنوان یک آرزوی مشترک گروهی را به بحت و مطالعه و تجربه و آزمون کشانده است و در این رابطه تحقیقاتی انجام شده و نظریاتی نیز ارائه گردیده است. علیرغم موج از خود بیگانگی که فرهنگ ما را فراگرفته هنوز چهره زیبای آن زنده است و تاثیر است که جمعی را به جهد و تلاش به قصد احیا و دمیدن روح آن به فضای امروز کشانده است. بحث هویت و ایجاد معماری و شهرسازی با هویت نیز از همین جا شروع میشود. جستجو برای معماری و شهرسازی هویت برای فرهنگ امروز است. پیوند با گذشته به معنای تکرار صورتها و اشکال تاریخی و استفاده از پدیدههای فضائی گذشته به عنوان یک مدل عینی نیست چون در این صورت منکر تحولات، نوآوری و تاثیر شرایط زمان و مکان خواهیم شد.